سفارش تبلیغ
صبا ویژن
خداوند ـ عزّوجلّ ـ، بنده پُر خوابِ بیکار رادشمن می دارد . [امام کاظم علیه السلام]
 
دوشنبه 89 مهر 19 , ساعت 9:50 عصر

 

خــســتـه از راه کــنــار مـادر
تــوى مــاشــیـن پــدر خوابیدم
پــلــکـهــایــم کـه به هم افتادند
خــواب یــک صـحـن کـبوتر دیدم
صـبـح، وقـتـى کـه دو چشمم وا شد
شـادمـان مـثـل گـلـى خـنـدیـدم
آخـر از پــنــجــره پـشت اتـاق
گــنــبــد زرد (رضــا) را دیـدم
دل مــن مــثــل کـبـوتـر پر زد
رفــت بــر شــانـه گلدسته نشست
اشـک در چـشـمــه چشمم جوشیـد
بـغـضـم آیـیـنـه شـد امـا نشکست
پـدر آمـاده شـد از مـن پـرسـیـد:
دوسـت دارى که تـو را هـم بـبـرم؟
گـفـتم: آرى ، ولـى آن جا چه کـنـم
مــادرم گـفـت: زیـارت پـســرم.
گــرچـه زود آمـده بـودیـم ولــى
در حـرم جــاى دل مـن کـم بــود
هـر کـسى بـا او چـیـزى مـى گفت
گـویـیا بـا هـمـه کـس مـحرم بود
هـر کجـا رفـتـیـم آن جـا پـر بود
پــر ز نـجــواى دل و دسـت دعـا
یــک طـرف قـصـه پـر غـصه درد
یـک طـرف ذکـر (غـریـب الـغربا)
در رواق حـــرم پـــر نـــورش
کـاش دسـت دل مـن رو مــى شـد
مـى شـدم مـن، آن آهـوى غـریـب
بـاز او (ضـامـن آهـو) مــى شـد 


جمعه 89 مهر 16 , ساعت 6:18 عصر

با نسیم گل معطر شد فضا
از وجود فاطمه اخت الرضا
دخت معصومی و خود معصومه ای
در جوار تو عجب دارد صفا
ما به درگاه تو رو آورده ایم
تو شفیعی بهر ما اشفعی لنا
مهر تو بر سینه ام گشته اجین
کی دلم گردد ز مهر تو جدا
چشم امید من و احسان تو
از کرم بنما روا حاجات ما
تاریخ چشم به راه فاطمه ای دیگر است. انتظار به سر می آید و شمیم دلنوازی، خانه خورشید را فرا میگیرد. خنکای حضور دوباره فاطمه (س) در فضای مدینه جاری می شود و کوثر فاطمی، جوشیدن میگیرد. به کوچه باغهای حرم تو پناه می آورم و در سایه سار ملکوتی آن، نفسی تازه می نمایم. کنار نهر استجابت می نشینم و قطره ای می شوم در آبی زلال اشک های زائرانت. ضریح نورانی ات را در آغوش میگیرم و از بین شبکه های آن، مزار مطهر تو را تماشا می کنم. باورم نمی شود! آیا به این سادگی به زیارت تو آمده ام! تو که زیارتت، همسان زیارت یاس گمشده مدینه است!



لیست کل یادداشت های این وبلاگ